ادامه حضور سبز تو
آره مامان جونم برات بگه فردا صب يعني صب روز پنج شنبه 92/2/12 من بابايي ساعت 8 صب رفتيم آزمايشگاه وقتي داشتم با اين دستگاه هاي ديجيتال شماره مي گرفتم ها باور كن احساس مي كردم صداي قلبم رو همه دارن تو آزمايشگاه مي شنون خيلي خجالت كشيدم وقتي نوبتم شد بدو بدو رفتم رو صندلي واي مامان داشتم غش مي كردم تا اين خانومه لوله آزمايشگاه رو پر خون كرد من اين شكلي شدم قرار شد ساعت 1 ظهر جواب آماده بشه حالا چيكار مي كرديم تا ساعت يك رفتيم با، پدري يه دوري زديم و آب ميوه خورديم اومديم واي وقتي در آزمايشگاه رو باز كردم برم تو ها هر ثانيه هزار سال گذشت جواب رو گرفتم مادري ديدم نوشته بتا 240 ديگهع هيچ جا رو نديدم از ذوق پله ها رو صد...
نویسنده :
مژگان
15:44